to wait one's leisur

to we͡it wɑnz lɛʒəɹ


فارسی

1 عمومی:: منتظ‌ر فرصت‌یا محال‌بودن‌، بی‌فرصت‌گشتن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code